در سرزمینی که دروازه تمدن بوده و در مسیر جاده ابریشم، دیدن شگفتی های منحصر به فرد چندان عجیب به نظر نمی رسد. از سکونتگاه کوچکی در یک نقطه مرزی که هفتمین روستای شگفت انگیز جهان است تا روستایی که حداقل یک روز در سال، از آنِ زنان می شود. شاید خیلی ها از وجود چنین روستاهای منحصر به فردی در ایران خبر نداشته باشند. از همین رو جااینجاس بر آن شد تا شما را با چند روستای شگفت انگیز در ایران آشنا کند.

 ماخونیک؛ لی لی پوتِ ایران

کارتون محبوب شهر لی لی پوت را به خاطر دارید؟ شهری که ساکنان آن کوتوله ها بودند؟ به نظر می رسد این بار مرز بین خیال و واقعیت از میان برداشته شده باشد. در دهستان بی نام و نشان دُرُح در یکی از شهرستان های خراسان جنوبی، روستایی قرار گرفته که مردمانش تفاوت چندانی با شخصیت های این کارتون محبوب ندارند. ماخونیک هفتمین روستای شگفت انگیز جهان است و خانه‌های آن در دل تپه و یک متر پایین تر از سطح زمین ساخته شده اند. درِ خانه های این روستا آنقدر کوتاه است که موقع رفتن به داخل خانه ناگزیر از خم شدن هستید.

همین شکل و شمایل عجیب روستا نیز آن را منحصر به فرد کرده است. اما داستان ماخونیک به همینجا ختم نمی شود. قدیمی های این روستا عادت های عجیبی داشته اند. مثلا می‌گویند اهالی روستا تا همین ۵۰ سال پیش لب به گوشت، چای و سیگار نمی زدند و تماشای تلویزیون را همنشینی با شیطان می دانستند. اما با گذشت زمان این عادت های خود را کنار گذاشتند. ماخونیک یکی از روستاهای مرزی ایران است که تنها نیم ساعت تا افغانستان فاصله دارد. در حقیقت مردم آن هم افغان می‌باشند که قرن ها پیش به این منطقه مهاجرت کرده اند.

در مورد نام ماخونیک هم گمانه زنی های زیادی مطرح شده است. برای نمونه در برخی اسناد قدیمی که تاریخ نگارش آن‌ها به ۳۰۰ سال قبل می‌رسد، نام روستا "مادخنیک" ذکر شده‌، از آن رو که در گذشته مردم روستا از مأموران دولتی به گرمی استقبال نکرده و برخورد پر مهری با آنها نداشته اند. برخی دیگر هم بر این باور هستند که وجود شکافی در کوه نزدیک روستا، نام "ماده ماخونیک" را برای آن به ارمغان آورده است که با گذشت زمان به ماخونیک تغییر یافته‌است.


این مقالات جالب را هم بخوانید:

کندوان روستای نگهبانان

ماسوله؛ شهر عروسک های رنگی و آبشارهای آبی

قزوین؛ شهر پاکِ ایران، یادگار شاهپور ساسانی


 آب اسک لاریجان؛ قلمرو زنان

طبق یک ضرب المثل معروف: در همیشه روی یک پاشنه نمی چرخد! به نظر می رسد مصداق بارز این عبارت را بتوان در روستای آب اسکِ شهرستان لاریجان در مازندران دید. آب اسک مثل تمام روستاهای شمال ایران هم طبیعت زیبا و بکر دارد و هم چشمه های آب گرم. اما اینها چیزهایی نیستند که بتوان به آنها لقب عجیب بودن را داد. آنچه این روستا را متمایز می کند، پادشاهی هر چند کوتاه زنان است! داستان این پادشاهی یک روزه از چه قرار است؟

هر سال در اردیبهشت ماه و به وقت پادشاهی طبیعت، مراسمی با عنوان "زن شاهی" یا "ورف چال" در این روستای کوچک برگزار می شود. صبح زود که می شود، بزرگان روستا دور هم جمع می شوند و در کوچه پس کوچه ها آواز سر می دهند. این آواز یعنی که امروز، روز زنان روستا است. پس زنان اسپند دود کرده،  قابلمه غذا را به دست مردان شان می دهند و آنها را به خارج از روستا بدرقه می کنند. وقتی همه مردان پیر و جوان از روستا خارج شدند، این سلطنت یک روزه آغاز می شود.

در پادشاهی یک روزه زنانِ آب اسک، یکی ملکه می شود، یکی وزیر و یکی هم عروس و نگهبان. بعد هم امور مملکت داری آغاز می شود که شامل عیادت از بیماران، رتق و فتق مشکلات زنان و شادباش به نوعروس های روستا می شود. سربازهای روستا اما بیش از همه سرشان شلوغ است. آنها باید به نحو احسن نگهبانی داده و از مرزهای خود پاسداری کنند؛ آن هم در مقابل ورود بیگانگان که مردها باشند!

در این روز بهاری بوی غذاهای نذری از قیمه گرفته تا آش، روستا را پر می کند و دل همه را می برد. گردشگران و اهالی روستاهای اطراف هم برای تماشای حکومتداری زنان راه آب اسک را پیش می گیرند؛ به شرط آنکه از دوریبن عکاسی و فیلمبرداری خبری نباشد و مانند یک شهروند مطیع، به قوانین احترام بگذارند. در آنسوی روستا، مردان هم بیکار نمی نشینند، سر به کوه دماوند گذاشته و در محلی به نام ورف چال، فرهادوار قطعات یخ کوه ها را می تراشند و در چاهی می ریزند تا در تابستان، دام هایشان تشنه نمانند.

روستای زرگر آبیک؛ اروپای کوچک!

تنها 100 کیلومتر دور از تهران و در 17 کیلومتری آبیک ِقزوین روستایی قرار گرفته که مردمانش هم ترکی بلدند، هم فارسی و هم اروپایی. اهالی روستای زرگر که به آن رومانو هم گفته می شود، شاید چیزی از اجداد خود به خاطر نداشته باشند، اما به آینه که می نگرند هم نشان آریایی را در صورت خود می بینند و هم بلندی و استواری قامت وایکینگ های اروپایی را. از آن گذشته رومانوها به زرگری سخن می گویند و به لاتین می نویسند، دامدار و کشاورز هستند، مرغ و خروس نگه می دارند و زحمت ماست بستن و دوغ و کره گرفتن در مشک را بر عهده زنان گذاشته اند.

رومانوها شاید در ایران تنها باشند اما در اروپا خیر. گفته می شود در این قاره 18 هزار رومانو زندگی می کنند که هر سال هم در ترکیه دور هم جمع می شوند تا اصالت و زبان خود را حفظ کنند. هرچند که مردمان این روستای کوچک کمی هم در زبان رومانو دست برده اند و آن را با ترکی و فارسی در آمیخته اند. با این حال هنوز خود را یک رومانوی واقعی می دانند که همچنان به باورهای قومی، زبان و اصالت خود پایبند هستند. جوانان روستا می دانند که اگر با هم روستایی های خود وصلت کنند، بیماری های ارثی و مادرزادی تهدیدشان می کند. اما حتی وقتی با غریبه ها هم وصلت می کنند، همان رومانوی مهربان می مانند که به زرگری سخن می گوید.

خیلی ها مثل خود رومانوها دوست دارند بدانند که از کجا آمده اند؛ رومانی، ایتالیا یا یونان؟ اما داستان ها زیاد است و اینکه کدام به حقیقت نزدیک تر است، معلوم نیست. مثلا برخی روایت ها می گویند رومانوها عشایری بودند که قرن ها پیش از مرزهای شمالی به ایران آمده، در سرتاسر ایران پراکنده شده و کم کم یکجانشین شده و به دامداری و کشاورزی پرداخته اند.

روایت دیگری این مردم را ایرانیانی اصیل می داند که شجاعت، راه آنها را به سپاه شاه عباس صفوی باز کرده است. یک روایت کاملا متفاوت تر هم این مردم را از بقایای کولی های اروپا به شمار می آورد. افسانه ها هر چه باشند، این مردم خود را ایرانی می دانند. اگرچه نباید انتظار نداشته باشید وقتی دو رومانو با هم صحبت می کنند، چیزی از زبان آنها سر در بیاورید!

اهل سفرها، برای باخبر شدن از پیشنهادهای ویژه‌ی جااینجاس، ایمیل خود را وارد کنید.

شهر یا هتل مورد نظر یافت نشد